سفر به خوزستان (شوش و شوشتر)

سفر به خوزستان (شوش و شوشتر)

 

جنوب ایران، کلی شهر و مناطق تاریخی و طبیعی داره که دیدن اون ها، شاید چندین سفر رو لازم داشته باشه. بهترین فصل هم برای سفر، قطعا زمستان و اوایل بهار هست که هوای اونجا عالی و بهاری است. به جز جزیره کیش، تابحال به شهرهای دیگه جنوب نرفته بودم و فقط مدام تعریفشون رو شنیده بودم. برای همین به محض اینکه پیشنهاد سفر به 2 3 تا شهر خوزستان شد، خیلی در مورد جواب مثبت ام فکر نکردم و آمادگی خودم رو برای سفر اعلام کردم.

غروب روز سوم فروردین، با اتوبوس و به همراه جمعی از دوستان، عازم جنوب شدیم. مسافت طولانی بود و بیشتر از 12 ساعت طول کشید تا بالاخره به خوزستان و شهر شوشتر رسیدیم. این شهر در شمال خوزستان واقع شده و حدودا 90 کیلومتر با اهواز فاصله داره، شهری بود ساده، نه خیلی بزرگ و با کلی توریست. بخصوص در ایام عید، این شهر با توجه به آثار تاریخی و باستانی اش، پذیرای تعداد بیشتری از مسافرین هست. صبح مون رو با صرف صبحانه ای تقریبا محلی در یکی از کافه های شهر، شروع کردیم. بعد از اون راه افتادیم سمت قلعه سلاسل که دژی بوده بس عظیم، همراه با متعلقات ساختمانی زیاد که البته چیز خیلی زیادی از اون باقی نمونده بود. اما بخش های شوادان Shovadan ، سی سرا Si Sara، کوشک اون قابل بازدید بود و بعد به نهر داریون رفتیم. تمامی این سازه ها و ابنیه ها به همراه سازه های آبی شوشتر، جزو میراث جهانی یونسکو به ثبت رسیده اند.

بعد از بازدید از این اماکن، رسیدیم به اصلی ترین و به نظرم باشکوه ترین سازه و اثر باستانی شوشتر، یعنی سازه های آبی شوشتر Shushtar Historical Hydraulic System. در بدو ورود، کمی توی صف منتظر شدیم تا بعد از پرداخت ورودیه داخل محوطه شدیم. برای دقایقی از عظمت و سازوکار این سازه ها، به جد دچار حیرت شدم. همون حسی به من دست داد که توی تخت جمشید تجربه اش کرده بودم، یعنی دوست داشتم برای مدت طولانی فقط بنشینم و نگاه کنم. سازه های آبی، در حقیقت مجموعه ای از پل ها، آبشارها، آسیاب ها و کانال های هدایت آب هستند که از دوره باستان و هخامنشیان برای بهره گیری بهتر از آب، ساخته و استفاده می شده است. در حقیقت قلعه سلاسل و نهر داریون هم جزوی از سازه های آبی شوشتر به حساب می آیند.

بعد از یک ساعتی گردش و البته عکاسی داخل این محوطه و بعد از تناول ناهار در یکی از رستوران های بزرگ شوشتر که موزیک زنده هم داشت، رهسپار زیگورات چغازنبیل Chogha Zanbil شدیم. برای رفتن به این محل، به سمت جنوب غربی و شهرستان شوش حرکت کردیم. حدودا از شوشتر 35 کیلومتر تا این محل فاصله بود. حدود عصرهنگام رسیدیم، این محوطه باستانی هم مملو بود از دوستداران آثار تاریخی و باستانی. طبق گفته راهنمای گردشگران، این بنا نیایشگاهی خشتی و آجری مربوط به دوره ایلامی ها است که البته ثبت جهانی هم شده است و چون تپه باستانی شبیه به زنبیل بوده، به این نام شهره شده. زیگورات در اصل معبدی 5 طبقه بوده که با توجه به تخریب های که بر اثر زلزله و ... صورت گرفته، در عمل 2 طبقه از اون باقی مونده و البته امکان داخل شدن به درون سازه، وجود نداشت. موقع بازدید از این محوطه زیبا با اون طبیعت زیباتر اطرافش، نم بارون هم زد. تصفیه خانه آب چغازنبیل هم کمی دورتر از خود بنا قرار داشت و احتمالا قدیمی ترین تصفیه خانه دنیا است. موقع غروب خورشید، چراغ های اطراف محوطه هم روشن شدند، سازه چغازنبیل در شب هم جلوه و فریبندگی خاصی داشت.

بالاخره بعد از یک روز پر از گشت و گذار، عازم محل اقامت مون که یه خونه بوم گردی بود، شدیم. اهالی مهمان نواز و عرب زبان منزل هم در یکی از اتاق های بزرگ ساکن بودند. توی این سفرهایی که داشتم، فهمیدم در زمینه اقامتگاه ها، اقدامات خوبی صورت گرفته و خیلی از این اقامتگاه های بوم گردی، بخصوص موقع سفر دسته جمعی، پاسخ گوی نیازهای اقامتی مهمانانش هستند. خلاصه با صرف شامی خوشمزه و بگو و بخند، شب رو به صبح رسوندیم. اولین بازدید روز دوم، مربوط به قلعه دمورگان یا قلعه شوش Shush Castle و محوطه کاخ آپادانا Palace of Darius in Susa بود. این قلعه توسط فرانسوی ها جهت اکتشاف کاخ آپادانا ساخته شده. محوطه سرسبز اطراف قلعه و کاخ هم بسیار مصفا و دیدنی بود. متاسفانه از اون کاخ مشهور، تنها چند پایه و سر ستون باقی مونده بود و باقی آثار توسط همون کاشف های فرانسوی، به فرانسه منتقل شده بودند. محوطه کاخ و قلعه، یه دشت بسیار زیبا است که از تماشای اون حظ بردیم و البته کلی عکس کارت پستالی هم انداختیم. آثار تاریخی کشف شده از شهر شوش، داخل موزه شوش به نمایش در اومده بودند و بازدید از اون هم خالی از لطف نبود.

بعد از بازدید صبح، دوباره به اقامتگاه برگشتیم و بعد از خوردن ناهار و کمی استراحت، برگشتیم به داخل شهر و بازدید از آرامگاه دانیال نبی. البته این مکان تقریبا شبیه به امامزاده شده و خانم ها می بایست با چادر داخل محوطه و بنا شوند. داخل آرامگاه هم ضریحی قرار داشت و محل زیارت بود. بعد از زیارت، در حالی که بارون شروع به باریدن کرده بود، پیاده زدیم به دل خیابون های شوش. تو اون موقع از سال، واقعا همه جای شهر، سرسبز بود. از داخل شهر هم رودخونه هایی می گذشت که باعث شده بود جلوه بهتری به شهر بده. غروب هم رفتیم سمت مغازه ها و فلافل فروشی های شوش و حسابی دلی از عزا در آوردیم.

بعد از سپری کردن یک شب دیگه، صبح زود، عزم برگشت کردیم، چون بخاطر بارش های فراوان، خطر سیل زیاد بود و متاسفانه نتونستیم از دزفول هم دیدار داشته باشیم. اما همه ی اونجاهایی که دیده بودیم، آثاری ارزشمند و ثبت شده در تاریخ و جهان بودند که مفتخر به بازدید از اون ها شدیم و خاطرات اون تا مدت ها با ما خواهد بود.

خواندن 1651 دفعه